سلام.
من شمارو نمیشناسم و شماهم من رو نمیشناسین. اما خب بازم دلم میخواد بنویسم.خیلی وقته این وبلاگو اپدیت نکردمو مطلبی نزاشتم. حقیقتا اولین بار که اینجارو ساختم بیشتر دنبال یک جا میگشتم تا حرف بزنم توش. مهم نبود چی بگم. صرفا انتشارشون بدم. مهم نبود چند نفر بخونن. البته وقتی میدیدم بازدیدام کمه ناراحت میشدم اما بازم برام دوست داشتنی بود. بعد رفتم اینستاگرام. اما نمیدونم....بلاگ نویسی فرق داره با همش. یه حس خوب داره که با اپ های جدید نمیشه داشتش.
خب گفتم دلم میخواست حرف بزنم. از ماجراهایی که اونموقع درگیرشون بودم خیلی میگذره. الان هم درگیری های جدید خودم رو دارم. انگار نمیشه بدون درگیری بود. همیشه یه چیزی هست که یکم شرایطو نچسب و ناخوشایند بکنه. دیگه یاد گرفتم باهاشون کنار بیام و سعی کنم از بخش های خوب زندگیم بیشتر لذت ببرم. امیدوارم شماهم حالتون بهتر و بهتر بشه این روزا.
این مدت پی بردم که زیادی اهمیت دادن به اینکه چی کار کنم و نکنم، کار احمقانه ای هستش. باید رها تر بود. باید بیشتر به این فکر کرد که ایا زندگی میکنیم یا نه. خوشحالیم یا نه. از خودمون راضییم یا نه. خب عمل کردن به چنین حرفایی با جامعه ای که توشیم سخته اما میشه. یکم روش کار کنیم میتونیم مسیر درستو برای واقعا زندگی کردن پیدا کنیم.