یکی بود یکی نبود
شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ق.ظ
یکی بود یکی نبود. چشمایی که خسته بود. بیدار بود اما باز نبود. از پشت پلکای بستش. از توی تاریکی محو دیدش. نوری رو حس میکرد که پلکاشو گرم کرده بود.تاریکی پلکشو با رنگ هایی طرح زده بود. چشم ها بی هدف طرح هارو میدیدن. رنگ هایی که تو هم به خاطر نور قاطی شده بودن. رنگ ها کم کم شکلی به خودشون گرفتن. نوری به خودشون گرفتن. چیزایی که ساختن...اسمش رو گزاشتن تخیل. دیگه مهم نبود چشم ها بازن یا بسته. تخیل دنیارو رنگ میکرد و به چشم ها نشونش میداد.
#ارتمیس
۹۷/۰۲/۰۸